متن عاشقانه طلوع آخر: نویسنده : مهدی لقمانی
و در آخرین طلوع عشقمان ، در دل غروب دلم سایه ای را دیدم که آنقدر از من دور شده که احساس کردم عمرم نیز در حال غروب است …
چه فایده داشت بودنت ، چه سود داشت آمدنت ، در حالی که من هم ،نیست شده ام در عالم هستی!