loading...
اس ام اس
آخرین ارسال های انجمن
امیر بازدید : 233 دوشنبه 14 بهمن 1392 نظرات (0)

پیامک فاز خسته و دپرس92

 پیامک فاز غم عشق ابان 92

 

روزها پر و خالی میشوند مثل فنجان های چای در کافه های بعد از ظهر اما هیچ اتفاق خاصی نمی افتد
اینکه مثلا تـــــــــو ، ناگهان در آنسوی میز نشسته باشی !
.
.
همه دل می بندند ، تو از من چشم !
.
.
پشت این پنجره ها ، منتظرت قاب شدم !
فرستنده : حمیدرضا
.
.
ﺗﻮ ﺟﺎ ﺯﺩﻱ
ﻣﻦ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩﻡ
ﺍﻭ ﺟﺎ ﮔﺮﻓﺖ
و ﻫﻤﻴﻦ یک ﺟﺎﺑﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﺟﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ !
.
.
حالا که میروی کمی آهسته قدم بردار
نترس !!! دل شکسته ام به پای تو نمیرسد
لطفا پشت سرت ، در زندگی را هم ببند ؛ خسته ام …
فرستنده : هانیه
.
.
دیگر هیچ چیز “شیرین” نیست جز خوردن یک قهوه “تلخ” با تــــو !
.
.
و چه زیبا گفت فروغ :
تنها صداست که میماند و امان از صدای او که ابدی شد در گوش من !
فرستنده : مترسک
.
.
نه چای گس فنجانم می چسبد نه داغی شیر و نه تلخی شکلات
دیگر هیچ مزه ای به نابی طعم بودنت نخواهد بود !
.
.
سکوت همیشه معنی سکوت را ندارد ، گاهی سکوت یعنی :
س : ساعت های
ک : کسری
و : وجود
ت : تو !

.
.
دلم برای شیطان تنگ شده تا دوباره برایم از هوس انگیزی آغوش تو بگوید !
فرستنده : حمیدرضا
.
.
بعضی از حقایق خیلی ساده ان ولی درکش خیلی پیچیده و سخته مثل کنار آمدن با جمله :
خب دوسِت نداره زور که نیست ؟!!!
.
.
خدایا اونی که تو زندگیمون نیست ، تو خوابمونم نباشه خواهشا …
.
.
آدم ها من را به یاد تو نمی اندازند ، اینجا هیچکس شبیه تو نیست
دلم که تنگ می شود برایت ، کنار آتش می نشینم و دریا میکشم و به درختان فکر می کنم !
فرستنده : مترسک
.
.
خوابهایم گاهی زیباتر از زندگیم می شوند
کاش گاهی برای همیشه خواب می ماندم !
.
.
رفتنش به من رسید و رسیدنش به دیگری !
فرستنده : حمیدرضا
.
.
بلند شو و همراه کلاغ قصه ها به خانه ام بیا
اینجا “یکی از بودهای قصه” سالهاست چشم انتظار آن “یکی نبود” نشسته است !
.
.
تنم لرزید وقتی لبخند غریبه ، سردی نگاهش را آب کرد !
فرستنده : هانیه
.
.
او رفت ، همین …
قصه ام کوتاه بود ، به سر رسید !
کلاغ جان تو هم برو ، شاید جایی دیگر قصه ای زیبا منتظرت باشد !
.
.
آرام بگیر دلم ، او بدون تو آرام است !
.
.
یکشنبه است اما حال و هوای جمعه را دارم
چند شنبه فرقی ندارد ، اگر نباشی هفته ام را خاکستری کرده ای
چه غریب و دلگیر است که تمام روزهایت را جمعه می یابی !
فرستنده : دلآرام
.
.
بی تو با مرگ عجب کشمکشی من کردم !
.
.
قصه بگو تا بخوابم
امشب قصه آمدنت را میخواهم ، میخوانی ؟!!
فرستنده : مترسک
.
.
میدانم دیگر برای من نیستی اما دلی که با تو باشد این حرفها را نمیفهمد !
.
.
دلم تو را ، فقط و فقط تو را از میان این همه ضمیر میخواهد ، همین
و باز هم تو نیستی حالا که باید باشی و این یعنی ته بدبختی من !
فرستنده : مترسک
.
.
گاهی دور از چشم ابرها هم میتوان عاشق شد ، میتوان بغض کرد ، میتوان بارید
گاهی دور از چشم مدادرنگی ها هم میتوان نقاش شد ، میتوان آسمان داشت ، میتوان آبی شد
اما گاهی دور از چشم گذشته نمیتوان امروز را پشت هیچ فردایی پنهان کرد !

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 2721
  • کل نظرات : 473
  • افراد آنلاین : 8
  • تعداد اعضا : 2762
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 162
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 1,358
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 14
  • بازدید ماه : 20,107
  • بازدید سال : 180,431
  • بازدید کلی : 11,892,326
  • test