loading...
اس ام اس
آخرین ارسال های انجمن
امیر بازدید : 252 دوشنبه 14 بهمن 1392 نظرات (0)

مسیج خسته، اس ام اس دپرس  بهمن 92

اس ام اس ها ی عاشقانه تیر ماه ۹۲

من بارها شماره ات را میگیرم و کسی در گوشم مدام زمزمه میکند :
دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است !
و من برایش از تو ، از دلتنگی ها ، از اشکهای بیصدا و از بی کسی هایم میگویم …
اما او سر حرفش میماند ؛ لعنت به بخت سیاهم !
فرستنده : هانیه
.
.
کاش زندگی من هم مثل دوست داشتنهای تو کوتاه بود !
.
.
باید بمیرم تا شاید فاتحه ای معجزه دیدار شد !
فرستنده : حمیدرضا
.
.
بی واسطه به آغوشم برگرد پیش از آنکه مرگ پا در میانی کند !
.
.
بوی فراموشی گرفته ام ، رنگ تنهایی
دلشکستگی ، بغض و خاموشی چیزی نیست
گمانم تاریخ مصرفم گذشته است !
فرستنده : مترسک
.
.
چه خوب میشد اگر آدم می تونست بعضی دوستای خوب مجازیشو مثل یه عکس گل سرخ ، مثل یه آهنگ قشنگ ، مثل یه کتاب عالی دانلود کنه و بیاره پیش خودش !
.
.
دردنوشته و دل نوشته ها ، نام مستعار تمام زخمهای من است !
فرستنده : هانیه
.
.
در وصف حالم همین سه کلمه کافیست : لبخندم درد میکند !
فرستنده : مازیار
.
.
چشم که گذاشتم ؛ برو و هروقت خواستی برگرد
من تا بی نهایت شمردن را بلدم !
.
.
رفتگر هم با نفرت نگاهم میکند
انگار ریختن برگها هم تقصیر من است !
فرستنده : مازیار
.
.
خودم را بردم به ایستگاه قطار ؛ دورترین بلیت را خریدم و تا آخرین لحظه ماندم و برایش دست تکان دادم !
.
.
خسته ام از دلداری های مجازی ، دلم شانه های حقیقی میخواهد !
فرستنده : مازیار
.
.
بغضمو وقت جدایی هی نگه داشتم به سختی
حتی واسه دلخوشیم هم ، دست تکون ندادی رفتی
.
.
کاش خوابت کمی مرا میدید !
فرستنده : حمیدرضا
.
.
محال است کسی مرا ببیند و سراغی از تو نگیرد ، بس که چشمهایم لبریز از تو هستند !
.
.
یکی ازم پرسید منبع نوشته هات کجاس ؟
فکر میکنی گفتم اس ام اس خور ؟!؟!؟ نه …
گفتم زیاد دور نیس ، یک وجبی بغضم !
فرستنده : مترسک
.
.
بعضی درد دلها گوش نمی خواهد ، گوشه ی آغوش می خواهد !
.
.
در زندگی من اتفاقهایی همیشه می افتند حتی وقتی دستشان را میگیرم
دلت برای من نسوزد ؛ من عادت کرده ام که همیشه دستی چوب لای چرخ آرزوهایم بگذارد !
فرستنده : هانیه
.
.
این جاهای خالی که نبودنت را به رخم میکشند چه میدانند که من فرهادت شده ام با تمام زنانگی ام و چه شبها که خواب شیرینت را نمی بینم ؟؟؟
.
.
به سادگی رفت و به سادگی بخشیدم
حالا مانده ام چگونه بدون او به سادگی زندگی کنم !
فرستنده : هانیه
.
.
من هنوز ندیدم کسی رفتن بلد باشد و بماند !
.
.
چمدانت را که می بستی ، مرگ ایستاده بود و نفس هایم را می شمرد …
فرستنده : مترسک

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 2721
  • کل نظرات : 473
  • افراد آنلاین : 11
  • تعداد اعضا : 2762
  • آی پی امروز : 142
  • آی پی دیروز : 162
  • بازدید امروز : 2,053
  • باردید دیروز : 1,358
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,053
  • بازدید ماه : 22,146
  • بازدید سال : 182,470
  • بازدید کلی : 11,894,365
  • test