loading...
اس ام اس
آخرین ارسال های انجمن
امیر بازدید : 681 سه شنبه 05 دی 1391 نظرات (1)

متن های احساسی از حسین پناهی

مله های احساسی از حسین پناهیاستاتوس از جملات حسین پناهی, جملات حسین پناهی, جملات حسین پناهی جدید, جملات حسین پناهی غمگین, دل نوشته های حسین پناهی, غمگین از حسین پناهی, متن زیبا از حسین پناهی, متن های فلسفی

اینجا در دنیای من گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند !
دیگر گوسفند نمی درند ، به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند . . .


.

.

.


می دانی . . . !؟
به رویت نیاوردم . . . !
از همان زمانی که جای ” تو ” به ” من ” گفتی : ” شما ”
فهمیدم پای ” او ” در میان است . . .


.

.

.


به ما می‌گفتند نباید پپسی بخورید، گناه دارد!


.

.

.


وقتی به تهران آمدم، اولین کاری که کردم، از یک دست فروشی یک پپسی گرفتم. درش تالاپ صدا کرد و باز شد. بعد که خوردم دیدم خیلی شیرین است.
آن روز نتیجه گرفتم که گناه شیرین است…


.

.

.


مگه اشک چقدر وزن داره . . . ؟
که با جاری شدنش ، اینقدر سبک می شیم . . .


.

.

.


بیراهه رفته بودم
آن شب
دستم را گرفته بود و می کشید
زین بعد همه عمرم را
بیراهه خواهم رفت . . .
.

.

.

این روزها به جای ” شرافت ” از انسان ها ، فقط ” شر ” و “ آفت ” می بینی !


.

.

.


می دانی یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی “تـعطیــل است” و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند !


.

.

.


میزی برای کار
کاری برای تخت
تختی برای خواب
خوابی برای جان
جانی برای مرگ
مرگی برای یاد
یادی برای سنگ
این بود زندگی . . . ؟


.

.

.


راستی ، دروغ گفتن را نیز ، خوب یاد گرفته ام . . . !
” حال من خوب است ، خوبِ خوب . . . ”


.

.

.


می دونی “بهشت ” کجاست ؟
یه فضای چند وجب در چند وجب !
بین بازوهای کسی که دوستش داری . . .


.

.

.


ماندن به پای کسی که دوستش داری ، قشنگ ترین اسارت زندگی است !


.

.

.


می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که :
پدر تنها قهرمان بود .
عشق ، تنها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نقطه ى زمین ، شانه های پدر بود . . .
بدترین دشمنانم ، خواهر و برادر های خودم بودند . . .
تنها دردم ، زانو های زخمی ام بودند .
تنها چیزی که میشکست ، اسباب بازی هایم بود و معنای خداحافظ ، تا فردا بود . . . !


.

.

.


وقتی کسی اندازت نیست ، دست به اندازه ی خودت نزن . . .


.

.

.


مگه اشک چقدر وزن داره…؟
که با جاری شدنش ، اینقدر سبک می شیم


.

.

.


اجازه . . . !
اشک سه حرف ندارد ، اشک خیلی حرف دارد !


.

.

.


این روزها ” بی‌ ” در دنیای من غوغا میکند !
بی‌ کس ، بی‌ مار ، بی‌ زار ، بی‌ چاره بی‌ تاب ، بی‌ دار ، بی‌ یار ،
بی‌ دل ، بی‌ ریخت ، بی‌ صدا ، بی‌ جان ، بی‌ نوا
بی‌ حس ، بی‌ عقل ، بی‌ خبر ، بی‌ نشان ، بی‌ بال ، بی‌ وفا ، بی‌ کلام
، بی‌ جواب ، بی‌ شمار ، بی‌ نفس ، بی‌ هوا ، بی‌ خود ، بی‌ داد ، بی‌ روح
، بی‌ هدف ، بی‌ راه ، بی‌ همزبان
بی‌ تو ، بی‌ تو ، بی‌ تو . . .


.

.

.


به ساعت نگاه می کنم:
حدود سه نصفه شب است
چشم می بندم تا مبادا چشمانت را از یاد برده باشم
و طبق عادت کنار پنجره می روم
سوسوی چند چراغ مهربان
وسایه های کشدار شبگردانه خمیده
و خاکستری گسترده بر حاشیه ها
و صدای هیجان انگیز چند سگ
و بانگ آسمانی چند خروس
از شوق به هوا می پرم چون کودکی ام
و خوشحال که هنوز
معمای سبز رودخانه از دور
برایم حل نشده است
آری!از شوق به هوا می پرم
و خوب می دانم
سالهاست که مرده ام .


.

.

.

می کوشم غم هایم را غرق کنم اما بی شرف ها یاد گرفته اند شنا کنند . . .

 

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط رها در تاریخ 1391/10/05 و 21:00 دقیقه ارسال شده است

شکلکشکلک


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 2721
  • کل نظرات : 473
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 2762
  • آی پی امروز : 40
  • آی پی دیروز : 162
  • بازدید امروز : 382
  • باردید دیروز : 1,358
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 382
  • بازدید ماه : 20,475
  • بازدید سال : 180,799
  • بازدید کلی : 11,892,694
  • test