متن،شعر و پیامک تنهایی و جدایی آذر91
او رفت و من در حسرت نگاهی پر راز ماندم
ماندم تا بیاید و پاسخ دهد چرا
چرا تنهایم گذاشت
در حسرت پرسیدن این سوال هم مانده ام
دیدن تو گرچه از دور واسه من یه جور امیدِ
یه چیزی مثل یه جادو که بهم رهایی می ده
این مهمه که می دونم واسه من چقدر عزیزی
من که جام عشق و دادم چه بنوشی چه بریزی