جوک خنده دار, جوک های ضد مدرسه, طنز مدرسه
دیشب که من رفته بودم مهمونی/معاون مدرسمونو دیدم
از ترس اینکه گیر و غر شروع شه/نگاهمو از تو چشاش دز دیدم
یواشکی از گوشه ی چشم اون/تا گوشه راست اتاق خزیدم
خیال میکردم که منو ندیده/هول شدمو میزو جلوم ندیدم
پا زدمو خوراکی ها رو ریختم/با خجالت لبامو زود گزیدم
یهو همه نگاها،برگشت سمت بنده/کاشکی میشد آب بشم یا بشم پرنده