loading...
اس ام اس
آخرین ارسال های انجمن
امیر بازدید : 206 یکشنبه 08 دی 1392 نظرات (0)

داستان کوتاه و آموزنده درخشش کاذب

داستان,داستان آموزنده درخشش کاذب,داستانهای جذاب

یک روز صبح به همراه یکی از دوستان آرژانتینی ام در بیابان " موجاوه " قدم می زدیم که چیزی را دیدیم که در افق می درخشید . هرچند مقصود ما رفتن به یک " دره " بود ، برای دیدن آنچه آن درخشش را از خود باز می تاباند ، مسیر خود را تغییر دادیم .

امیر بازدید : 423 سه شنبه 14 آذر 1391 نظرات (0)

مجموعه داستان های کوتاه و جالب آذر91

لیست داستان های جالب

,هیچ کس زنده نیست… همه مُردند,پیرمرد و آسمان,ادب اصیل ما,

,خدایا شکر,اُمیت و روژوه,

 

متن داستان ها در ادامه مطلب....

امیر بازدید : 397 دوشنبه 29 آبان 1391 نظرات (0)

مجموعه 5  داستان کوتاه آذر ماه 91

مجموعه 5  داستان کوتاه آذر 91

در این مجموعه ۵ داستان کوتاه و خواندنی برای شما آماده کرده ایم.

لیست داستان ها:

وفای عشق, فقر, پیرمرد خاص, توقع, آلفرد نوبل,

 

داستان ها در ادامه مطلب...

امیر بازدید : 481 پنجشنبه 18 آبان 1391 نظرات (0)

۶ داستان کوتاه و آموزنده آبان91

 داستان های کوتاه آبان 91

مجموعه 6 داستان آموزنده شامل داستان های:

۱) کارت کشیدن! ,۲) برداشت شخصی, ۳) دسترنج مادر قالی باف

۴ ) سه پاکت نامه, ۵) قهوه استاد , ۶) یادمان باشد، زود دیر می شود

 

متن کامل 6 داستان در ادامه مطلب ...

امیر بازدید : 528 دوشنبه 22 خرداد 1391 نظرات (0)

 

داستان آموزنده خاطرات دو دوست

www.smsaks.ir

دو دوست قدیمی در حال عبور از بیابانی بودند . در حین سفر این دو سر موضوع کوچکی بحث میکنند و کار به جایی میرسد که یکی کنترل خشم خودش را از دست میدهد و سیلی محکمی به صورت دیگری میزند . دوست دوم که از شدت ضربه و درد سیلی شوکه شده.بود بدون اینکه حرفی بزند روی شنهای بیابان نوشت : ” امروز بهترین دوست زندگیم سیلی محکمی به صورتم زد . ” آنها به راه خود ادامه دادند تا اینکه به دریاچه ای رسیدند . تصمیم گرفتند در آب کمی شنا کنند.تا هم از حرارت و گرمای کویر خلاص شوند و هم اتفاق پیش آمده را فراموش کنند .

همچنانکه مشغول شنا بودند ناگهان همان دوستی که سیلی خورده بود حس کرد گرفتار باتلاق شده و گل و لای وی را به سمت پایین میکشد . شروع به داد و فریاد کرد و خلاصه دوستش وی را با هزار زحمت از آن مخمصه نجات داد. مرد که خود را از مرگ حتمی نجات یافته دید ، فوری مشغول شد.و روی سنگ کنار آب به زحمت حک کرد : ” امروز بهترین دوست زندگیم مرا از مرگ قطعی نجات داد .” دوستی که او را نجات داده بود وقتی حرارت و تلاش وی را برای حک کردن این مطلب دید با شگفتی پرسید : ” وقتی به تو سیلی زدم روی شن نوشتی و حال که تو را نجات دادم روی سنگ حک میکنی ؟ ”.

مرد پاسخ داد : ” وقتی دوستی تو را آزار میدهد آن را روی شن بنویس تا با وزش نسیم بخشش و عفو آرام و آهسته از قلبت پاک شود . ولی وقتی.کسی در حق تو کار خوبی انجام داد، باید آنرا در سنگ حک کنی تا هیچ چیز قادر به محو کردن آن نباشد و همیشه خود را مدیون لطف وی بدانی .

 www.smsaks.ir

نتیجه اخلاقی : یاد بگیریم آسیبها و رنجشها را در شن بنویسیم تا فراموش شود و خوبی و لطف دیگران را در سنگ حک کنیم تا هیچ گاه فراموش نشود .

 

 

 

امیر بازدید : 664 دوشنبه 01 خرداد 1391 نظرات (0)

سه داستان آموزنده

www.smsaks.ir

داستان کوتاه “مشکل چوپان”

چوپان بیچاره خودش را کشت که آن بز چالاک از آن جوی آب بپرد نشد که نشد.

او می‌دانست پریدن این بز از جوی آب همان و پریدن یک گله گوسفند و بز به دنبال آن همان.

عرض جوی آب قدری نبود که حیوانی چون نتواند از آن بگذرد… نه چوبی که بر تن و بدنش می‌زد سودی بخشید و نه فریادهای چوپان بخت برگشته.

پیرمرد دنیا دیده‌ای از آن جا می‌گذشت وقتی ماجرا را دید پیش آمد و گفت من چاره کار را می‌دانم. آنگاه چوب دستی خود را در جوی آب فرو برد و آب زلال جوی را گل آلود کرد.

بز به محض آنکه آب جوی را دید از سر آن پرید و در پی او تمام گله پرید.

چوپان مات و مبهوت ماند. این چه کاری بود و چه تأثیری داشت؟

پیرمرد که آثار بهت و حیرت را در چهره چوپان جوان می‌دید گفت:

تعجبی ندارد تا خودش را در جوی آب می‌دید حاضر نبود پا روی خویش بگذارد. آب را که گل کردم دیگر خودش را ندید و از جوی پرید و من فهمیدم این که حیوانی بیش نیست پا بر سر
خویش نمی‌گذارد و خود را نمی‌شکند چه رسد به انسان که بتی ساخته است از خویش و گاهی آن را می‌پرستد.

دو داستان دیگه در ادامه مطلب هستند میتونید برای مطالعه به ادامه همین مطلب مراجعه کنید

امیر بازدید : 1452 دوشنبه 11 مهر 1390 نظرات (0)

داستان کوتاه لبخند دختر

در یکی از شهرهای اروپایی پیرمردی زندگی می کرد که تنها بود.هیچکس نمی دانست که چرا او تنهاست و زن و فرزندی ندارد.
او دارای صورتی زشت و کریه المنظر بود.
شاید به خاطر همین خصوصیت هیچکس به سراغش نمی آمد ...

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 2721
  • کل نظرات : 473
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 2762
  • آی پی امروز : 78
  • آی پی دیروز : 162
  • بازدید امروز : 1,096
  • باردید دیروز : 1,358
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,096
  • بازدید ماه : 21,189
  • بازدید سال : 181,513
  • بازدید کلی : 11,893,408
  • test